جنگل بی زمین
And Justice For All
Wednesday, September 2, 2009
در تابستان سال 1367 چه گذشت؟
بيست و يك سال پيش، در تابستان سال 1367 در طول چند روزي كه از هفته اول مرداد آغاز شد، جمهوري اسلامي هزاران نفر از زندانيان سياسي را در دادگاه هاي يك دقيقه اي محاكمه و بلافاصله اعدام كرد. تا يك هفته جوخه هاي اعدام در سراسر كشور شبانه روز كار مي كردند و صداي گلوله هائي كه فرزندان ايران زمين را درو مي كردند قطع نمي شد. كاميونها و كانتينرها شبانه و دزدانه پيكر فرزندان سرزمين ما را در دل گورهاي دسته جمعي پنهان مي كردند تا نام و نشاني از آنان نماند

آيت الله خميني پس از حمله "مجاهدين خلق "به ايران كه به قصد براندازي نظام جمهوري اسلامي صورت گرفت در طي حكمي بدون تاريخ،دستور قتل عام مخالفين نظام را صادر كرد در گوشه اي از اين نامه آمده است" رحم بر محاربين ساده انديشي است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديد ناپذير نظام اسلامي است، اميدوارم با خشم و كينه انقلابي خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوند متعال را جلب نمائيد، آقاياني كه تشخيص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شك و ترديد نكنند و سعي كنند “اشداء علي الكفار” باشند. ترديد در مسائل قضائي اسلام انقلابي ناديده گرفتن خون پاك و مطهر شهدا مي‎باشد. والسلام"

بر حسب اين نامه مقرر شد تا بر تشخيص دادستان ،قاضي و نماينده وزارت اطلاعات، زندانيان سياسي مخالف نظام اعدام شوند كه اين شامل كساني كه دوران محكوميت خود را سپري مي كردند و يا به اتمام رسانده بودند نيز مي شد،

عده اي از محققان و پ‍ژوهشگران سياسي دليل قتل عام زندانيان سياسي را كينه توزي حاصله از حمله مجاهدين به مرزهاي كشور ،و عده اي ديگر آن را ادامه ي حذف مخالفان سياسي نظام و قتل آنها در سال هاي 60،61،62 مي دانند،

مخالفان نظام جمهوري اسلامي كه در داخل كشور فعاليت داشتند به دو دسته ي اسلامگرايان(سازمان مجاهدين خلق ايران) و چپ گرايان كمونيست(سازمان چريك هاي فدايي خلق ايران) تقسيم مي شدند،و از ديگر سازمان هاي كوچكتر آن زمان مي توان از حزب توده ايران،سازمان انقلابي كارگران ايران(راه كارگر)،سازمان پيكار،كومه له و حزب كمونيست ايران نام برد،

شروع اعدام ها در هشتم مرداماه به سرپرستي نيري در زندان گوهردشت و آنهم از زنان آغاز شد،

در ابتدا از هريك از مجاهدين گرایش سیاسی‌شان سوال می‌شود و اگر کسی می‌گفت "مجاهدین" در جا به اعدام محکوم می‌شد زیرا جمهوری اسلامی مجاهدین را با نام منافقین می‌شناسد و نفس ذکر نام مجاهدین به معنی موافقت با آنان و "پافشاری بر نفاق" گرفته شده است. کسانی که پاسخ داده بودند "منافقین" با سوال‌های دیگری روبرو می‌شدند. "آیا حاضرید در مصاحبه تلویزیونى منافقین را محکوم کنید؟"، "آیا حاضرید طناب دار را به گردن یک عضو فعال منافقین بیندازید؟"، " آیا حاضرید میدانهاى مین گذارى شده را براى ارتش اسلام پاکسازى کنید؟" و پاسخ منفى به هریک از این سؤالات به معنی محکومیت به اعدام بود.

آيت الله منتظري ضمن انتقاد از چنين شيوه هاي بازجويي در كتاب خاطرات خود در اين رابطه مي گويد" طرف را مي‎آوردند به او مي‎گفتند بگو غلط كردم، او هم به شخصيتش برمي خورد نمي گفت، مي‎گفتند پس تو سرموضع هستي و او را اعدام مي‎كردند! در همين قم يكي از مسئولين قضايي آمد پيش من و از مسئول اطلاعات قم گله مي‎كرد كه مي‎گويد تندتند اينها را بكشيم از شرشان راحت شويم، من مي‎گويم آخر پرونده هاي اينها را بررسي كنيم يك تجديد نظري در حكم اينها بكنيم، مي‎گويد حكم اينها را امام صادر كرده ما فقط بايد تشخيص موضوع بدهيم، به بعضي افراد مي‎گويند تو سر موضعي؟! او هم نمي داند كه قضيه از چه قرار است مي‎گويد بله، فوري او را مي‎برند اعدام مي‎كنند."

آيت الله منتظري از معدود افرادي بود كه نسبت به اعدام ها اعتراض كرد و خوانده شدن نامه محرمانه منتظري به خميني در راديو بي بي سي در فرودين سال 1368 موجب عزل و تبعيد خانگي وي شد،

منتظري كه سعي مي كرد هرطور شده جلوي اعدام ها را بگيرد در كتاب خاطراتش مي گويد" من ديدم آنها دارند كارشان را ادامه مي‎دهند، اول محرم شد من آقاي نيري كه قاضي شرعاوين و آقاي اشراقي كه دادستان بود و آقاي رئيسي معاون دادستان و آقاي پورمحمدي كه نماينده اطلاعات بود را خواستم و گفتم الان محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگه داريد، آقاي نيري گفت : “ما تا الان هفتصد و پنجاه نفر را در تهران اعدام كرده ايم، دويست نفر را هم به عنوان سرموضع از بقيه جدا كرده ايم كلك اينها را هم بكنيم بعد هر چه بفرماييد و…!”

بعد از مجاهدين نوبت به چپ ها رسيد و محوريت سوالات آنان در اين موارد خلاصه مي شد: "آیا شما مسلمانید؟"، "آیا به خدا اعتقاد دارید؟"، "آیا به بهشت و جهنم معتقد هستید؟"، "آیا محمد را به‌عنوان خاتم انبیاء قبول دارید؟"، "آیا در ماه رمضان روزه مى گیرید؟"، "آیا قرآن مى خوانید؟"، "آیا هر روز نماز مى خوانید؟"، "آیا ترجیح مى دهید با یک مسلمان هم بند شوید و یا یک غیرمسلمان؟"

اگر كسي بر مسلماني خود تاكيد مي كرد اما مي گفت نماز نخوانده است تنها به شلاق محكوم مي شد،براي هر وعده نماز ده ضربه و حداكثر در روز 50 ضربه بود و در اين بين افرادي هم وجود دارند كه زير ضربات شلاق جان دادند،اما تنها فرق زنان مجاهد و كمونيست در اين بود كه زنان مجاهد با عنوان محاربه با خدا اعدام مي شدند اما زنان كمونيست كه زن مرتد شناخته مي شدند حكم شرع اين است كه "توبه يا مرگ زير شلاق"،بنابراين زنان كمونيست يا زير شلاق مي مردند و يا اسلام را مي پذيرفتند،

به گفته ي كساني كه از اردوگاه هاي مرگ نجات يافتند زندانيان از چرايي پرسش ها و بازجويي هاي اينچنيني آگاه نبودند و از اعدام خود اطلاعی نداشتند و تنها جمع آوري تلويزيون ها،ممنوعيت ملاقات و هواخوري و ديگر امكانات زندان نشان دهنده ي وضعيتي غير عادي بود،

از آمار واقعي كشته شدگان تابستان 67 اطلاعاي در در دسترس نيست اما آيت الله منتظري تعداد جان باختكان را 3800 نفر و برخي از سازمان هاي سياسي اسامي رقمي در حدود 5 هزار نفر را جمع آوري و منتشر كردند،

وجود شكنجه هاي غير انساني در زندان ها

بيش از چند دهه است كه شكنجه جزو قاموس سياسي ايران تبديل شده است،بازجويان و زندانبان براي اعتراف گيري و تخليه اطلاعاتي متهم از هر نوع ابزاري ولو شكنجه هاي طاقت فرساي فيزيكي و روحي و رواني بهره مي برند،اما آنچه در سال هاي دهه ي شصت در ايران اتفاق افتاد مي بايست تعريفي فراتر از شكنجه هاي رايج زمان حال كرد زيرا در آن زمان بسياري معتقدند كه بازجوها اعتقادي و بر سر باورها و خرافات مذهبي كه بر ذهنشان داده بودند شكنجه مي كردند و گستردگي و شدت عمل اين شكنجه به حدي بود كه آيت الله منتظري نائب رهبري در نامه اي به آيت الله خميني ضمن اينكه زندان هاي فعلي را بدتر از زندان هاي ساواك شاه دانسته اضافه كرد: "آيا مي‎دانيد در بعضي زندانهاي جمهوري اسلامي دختران جوان را به زور تصرف كردند؟ آيا مي‎دانيد هنگام بازجوئي دختران استعمال الفاظ ركيك ناموسي رائج است ؟..."

زناني زنداني به دليل جنسيتشان متحمل دشواري هاي فروان تري بودند،بازجوها و زندانبانان برآورده كردن خواسته هاي زنداني را با جسم و بدن زنان معامله مي كردند و ضربه به زدن به آلات تناسلي زنان و خونريزي هاي شديد پس از آن به امري عادي بدل شده بود

جدا از شكنجه هاي جنسي از ديگر انواع شكنجه نيز مي توان به اين موارد اشاره كرد:

شکنجه‌ی جسمی از قبیل سوزاندن بدن به وسيله سيگار، شلاق زدن هاي پي در پي، شکنجه‌ی روحی از قبیل چشم‌بند، اجبار به شنیدن یا دیدن شکنجه‌ی فردی دیگر، اجبار به دیدن جسد زندانی دیگر، تهدید، تحقیر؛

شکنجه‌ی توام روحی و جسمی از قبیل شلاق خوردن در حضور کودک خردسال خود، حبس انفرادی؛

اِعمال پاسیو درد از قبیل اجبار به ایستادن یا نشستن بدون حرکت برای ساعت های متمادی ، آویزان کردن، محرومیت از درمان پزشکی، محرومیت از دسترسی به توالت، بی خوابی؛ایجاد وحشت از قبیل اعدام نمایشی، ایجاد خفگی ثانیه‌ای وشکنجه‌ی جنسی و آسيب رساندن به نقاط حساس بدن
خاوران،از چه جهت اهمیت دارد؟

اکثر کشته شدگانی که در در زندان های تهران و شهرهای اطراف قتل عام شدند در محلی به نام گلزار خاوران دفن شده اند ،جمهوری اسلامی سعی کرده نام این محل را "لعنت آباد" معرفی کند اما در این راه موفق نشدند چرا که امروزه کمتر کسی است که خاوران را نشناسد و امروز خاوران تبدیل به نماد پایداری و مقاومت ملتی شده که بیش از صد سال است که برای آزادی می جنگد، خاوران از این جهت دارای اهمیت می باشد که پیکرهای فرزندان ملتی را در آغوش دارد که به خاطر عقاید و باورهایشان از جان خود نیز گذشتند،سوا از اینکه چه فکر می کردند و چه می اندیشند اما باید بپذیریم که آنها آزادی و خوشبختی مردم سرزمینشان را می خواستند،حال سران سازمان های مربوطه هرچه در سرشان بود این بی گناهی آن گوهرهای پاک را منتفی نمی کند،گرچه حتی قبرهای بی نام و نشان خاوران هم برای اقتداراگرایان قابل تحمل نیست و هر از چندگاهی به هر بهانه ای سعی در پاکسازی آن دارند اما باید به این مساله توجه داشت که قصه ی تلخ خاوران باید زنده بماند و مظلومیت این ملت در تاریخ ثبت شود و نسل به نسل و سینه به سینه به فرزندان و جوانان این مملکت منتقل شود تا بدانند که چه خون هایی برای آبیاری نهال آزادی ریخته شده و قدردان آنان باشند و با زنده نگاه داشتن آن از تکرار وقایع اینچنینی جلوگیری کنند،خاموشی خاوران مرگ انسانیت است خاوران را هیچگاه فراموش نکنیم
حقوق متن‌های نوشته‌شده در این وبلاگ برای نویسنده محفوظ‌ند